مجموعه شعر عاشقانه کوتاه زیبا برای عشق + اشعار کوتاه عاشقانه
در این بخش سایت هم نگاران تعدادی شعر عاشقانه کوتاه برای همسر و عشق زندگی را با مضامین، دلتنگی و غمگین سوزناک، احساسی، دل شکسته، دوری و جدا شدن، دوری و جدا شدن و … آماده کرده ایم که از شاعران معروف و نامی هستند.
عشق یعنی در میان صدهزاران مثنویبوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند“فاضل نظری”
***
میخواهمت که خواستنی تر از هر کسی …
***
پنهان اگر چه داری، جز من هزار مونس؛من جز تو کَس ندارم، پنهان و آشکارا…!
“اوحدی”
***
شعر عاشقانه کوتاه زیبا برای همسرم
تورا دوست دارمبدون آن که علتش را بدانممحبتی که علت داشته باشدیا احترام است یا ریا …
***
شدی به خواب و بهم ریخت خیل مژگانتگشای چشم و جدا کن سپاه ناز از هم…
***
بخوان و پاک کن و نامِ خویش را بنویسبه دفتر غزلم هر چه نقطه چین دارم…
***
من پیر فنا بدم جوانم کردی
من مرده بدم ز زندگانی کردی
میترسیدم که گم شوم در ره تو
اکنون نشوم گم که نشانم کردی
شعر عاشقانه زیبا و کوتاه برای همسر
مومنم کردی به عشق و جا زدی تکلیف چیستبر مسلمانی که کافر می شود پیغمبرش
***
کی می رسد آن صبحکه من صدایت بزنمتو بگویی جانا
***
سنگ شکاف میکند در هوس لقای توجان پر و بال میزند در طرب هوای تو
آتش آب میشود عقل خراب میشوددشمن خواب میشود دیده من برای تو
جامه صبر میدرد عقل ز خویش میرودمردم و سنگ میخورد عشق چو اژدهای تو
عشق درآمد از دَرَم دست نهاد بر سرم دید مرا که بی تواَم گفت مرا که وایِ تو
بجوشید بجوشید که ما اهل شعاریمبجز عشق بجز عشق دگر کار نداریم
در این خاک، در این خاک در این مزرعه پاکبجز عشق، بجز مهر دگر بذر نکاریم
کسی سوال میکند به خاطر چه زنده ای؟و من برای زندگی تو را بهانه میکنم
“نیما یوشیج”
گر دولت و بخت باشد و روزبهیدر پای تو سر ببازم ای سرو سهی
سهلست که من در قدمت خاک شومترسم که تو پای بر سر من ننهی
التفاتش هست امشب گه به غیر و گه به منساعتی صد بار باید مرد و باید زنده شد
***
در غم عشق نبودیّ و محبت کردی
این هم از لطف شما بودو نمیدانستیم
من نکردم گله از عهد و وفاداری تو
عهد ما عهد جفا بودو نمیدانستیم
رنج بی عشقی و تنهایی و بی مهری یار
همه ی تقدیر خدا بودو نمیدانستیم . . .
***
به جان جوشم که جویای تو باشمخسی بر موج دریای تو باشمتمام آرزوهای منی، کاشیکی از آرزوهای تو باشم
“شفیعی کدکنی”
اشعار عاشقانه زیبا و کوتاه برای همسر
سلام منبه آن پرنده سپیده و شادمانکه در سپیده با نسیمترانه ساز می شودصبح زیبات بخیر
***
فقط تاریکی میداندماه چقدر روشن است
فقط خاک میدانددستهای آبچقدر مهربان!
معنی دقیق نان رافقط آدم گرسنه میداند
فقط من میدانمتو چقدر زیبایی!
«رسول یونان»
این نه نصیحتی بود کز غم دوست توبه کنسخت سیه دلی بود آن که ز دوست برکنم
گر همه عمر بشکنم عهد تو پس درست شدکاین همه ذکر دوستی لاف دروغ میزنم
پیشم از این سلامتی بود و دلی و دانشیعشق تو آتشی بزد پاک بسوخت خرمنم
شهری اگر به قصد من جمع شوند و متفقبا همه تیغ برکشم وز تو سپر بیفکنم
بهترین جای دنیاستآغوش چشمانتآن جا که دلمرؤیا بپا میکنددر حصار لب هایتبهشتی به پهنایاز بوسه تا عشق !
گاهی میان مردم، در ازدحام شهرغیر از توهر چه هست فراموش میکنم …
“فریدون مشیری”
***
اندر دل من درون و بيرون همه او است
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
اينجاي چگونه کفر و ايمان گنجد
بي چون باشد و جود من چون همه اوست
اشعار کوتاه عاشقانه زیبا و احساسی
از چهره ى توچیز زیادى یادم نیستجز این کهاقیانوس آرامىریخته بود بین چشمهاتو روى طراوت لب هاتزمزمه ى تردى بودکه گنگم مى کردو نمى گذاشتاز چهره ى تو چیز زیادىیادم باشد
یار با ما بیوفایی میکندبیگناه از من جدایی میکند
شمع جانم را بکشت آن بیوفاجای دیگر روشنایی میکند
سعدی شیرین سخن در راه عشقاز لبش بوسی گدایی میکند
آغوش تو تخفیف عمر من استدچارت که باشم ….هر شب سالی نوری است،میان کهکشان راه شیری بوسه هایت…
***
تا در ره عشق آشنای تو شدمبا صد غم و درد مبتلای تو شدملیلی وش من به حال زارم بنگرمجنون زمانه از برای تو شدم
***
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی
***
دل من آرزوی وصل میکند چه کنم
که آرزوی من این است و آرزوی تو نه
***
هوا خواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
شعر غمگین عاشقانه
گفتی زسرت فکر مرا بیرون کن!جانا ، سرم از فکر تو خالیست …دلم را چه کنم؟
***
چه شد در من نمی دانمفقط دیدم پریشانمفقط یک لحظه فهمیدمکه خیلی دوستت دارم …
***
غزلیات عاشقانه کوتاه
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت راکه کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی گیرد
“حافظ”
***
خـرم ان روز کـز ایـــن منـزل ویـران بــرومآسان جان طلبــم و از پـی جـانان بــــروم
گـر چــه دانم که بــه جایی نبـرد راه غریبمـن به بوی ســـر ان زلف پریشان بـــروم
دلــم از وحشت زندان سکـندر بگـــرفترخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
چون صبا با تن بیمار و دل بـیطاقتبـــه هـــــواداری ان سرو خرامان بـــروم
در ره او چــــو قلـم گـــر به سرم باید رفتبـا دل زخـــم کـــش و دیـده گـریان بــروم
نـذر کـردم گـر از این غـــم به درآیــم روزیتا در میکده شادان و غـزل خــــوان بـــــروم
حافظ
تو معشوق ناب من هستیهمیشه عاشقت و مجنون تو می مانم لیلی جانم
تک بیتی عاشقانه زیبا برای شوهرم
صبح خورشید نگاهت به سرش خواب ندارد؟پس بیا خوب نگهم کن که دلم تاب ندارد
دیدار یار غایب دانی چه ذوق داردابری که در بیابان بر تشنهای ببارد ای بوی آشنایی دانستم از کجاییپیغام وصل جانان پیوند روح دارد سودای عشق پختن عقلم نمیپسنددفرمان عقل بردن عشقم نمیگذارد باشد که خود به رحمت یاد آورند ما راور نه کدام قاصد پیغام ما گزارد هم عارفان عاشق دانند حال مسکینگر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرینبر دل خوشست نوشم بی او نمیگوارد پایی که برنیارد روزی به سنگ عشقیگوییم جان ندارد یا دل نمیسپارد مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادقدر روز تیرباران باید که سر نخارد بیحاصلست یارا اوقات زندگانیالا دمی که یاری با همدمی برآرد دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوتکز دست خوبرویان بیرون شدن نیارد
سعدی
با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویمیارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز
“سنایی”
***
منم تنها ترین تنهای تنها
و تو زیبا ترین زیبای دنیا
منم یلدای بی پایان عاشق
تو بودی مرحم زخم شقایق
نگاهت را پرستم ای نگارم
فدای تار مویت هرچه دارم
شعر عاشقانه کوتاه زیبا و غمگین
یا مشکل ارسال پیام از دل ما بودیا منبع گیرنده ی قلب تو خراب است
زاییده ی دردیم و به بار آمده ی عشقدر مکتب ما عشق فقط حرف حساب است
یک جمله بگو دلبرکم حرف دلت چیستعاشق شده این شاعر و دنبال جواب است
***
شعر عاشقانه برای عشقم
کائناتفداى لبخند شیرین اول صبحت؛بخند جانم!تو دلخوشیروزهاى کسل کنندهاى…
“علی قاضی مقام”
یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بودشب من موی تو و روز خوشم روی تو بود
نور چون چشم ز پیشانی من میباریدتا مرا قبله طاعت خم ابروی تو بود
دل یوسف هوس حلقه زنجیر تو داشتصائب آن روز که در سلسله موی تو بود
صائب تبریزی
بعضى از حرفاروباید بزارى وقتى خوب دم کشید بزنىاینجورى خیلى بیشتر به طرفت مى چسبه!دوستت دارم . . !
***
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیلکه تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی
***
شعر نو عاشقانه زیبا برای همسرم
صدا بزن مرامهم نیست به چه نامیفقط میم مالکیت را آخرش بگذارمی خواهم باور کنم، مال تو هستم …
چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگشصدف گهر نماید شکر عقیق رنگش
بکنند رخ به ناخن بگزند لب به دندانهمه ساحران بابل ز دو چشم شوخ و شنگش
خاقانی
یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستمیک جرعه ی دیگر بچشان مست ترم کن
“حسین منزوی”
***
دستم را زیر سرم میگذارمو به خواب میروممن و دستم هر شب خواب تو را میبینیمعزیزمما حتما عاشق همیمکه این همه از هم دوریم.
«غلامرضا بروسان»
***
همسر عزیزم، تو تنها یار و همدم زندگی ام هستیچه بخواهی چه نخواهی تا ابد در قلب من می مانی …دوستت دارم
شعر عاشقانه کوتاه برای همسر
جای مهتاب،به تاریکی شب ها تو بتابمن فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند
“فریدون مشیری”
***
اگر باغ نگاهم پر ز خار است، گلم تاراج دست روزگار استبه چشمانت قسم، با بودن تو، زمستانی ترین روزم بهار است
***
شعر عاشقانه برای همسر عزیزم
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن استای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است؟شهریار
***
به چه مشغول کنم دیده و دل راکه مدامدل تو را میطلبد ، دیده تو را میجوید…
“صائب تبریزی”
***
به جان جوشم که جویای تو باشم
خسی بر موج دریای تو باشم
تمام آرزوهای منی، کاش
یکی از آرزوهای تو باشم
شعر نو عاشقانه
شب وقتی زیبا است که بدانییک نفر، یک جایی از این دنیابا تصویرسازی آغوش تو به خواب رفته استو چه زیباتر میشود وقتی که آن یک نفرهمانی باشد که تو هم هرشبدر خیال خودت در آغوشش میگیری
***
زن هاآن شبی که دوستت دارم دلخواهشان را می شنوندبا گوشواره می خوابند….
شعر رمانتیک زیبا برای عشقم
امروزبیشتر از هر روز دیگری دوستت دارمدست خودم نیست جمعهها عاشقترم!مخصوصا اگرچشم در چشم #تُاز خواب بیدار شوم…
***
از پریدنهای رنگ و از تپیدنهای دلعاشق بیچاره هرجا هست رسوا میشود …
***
شعر دو بیتی عاشقانه زیبا
یکی درد و یکی درمان پسنددیک وصل و یکی هجران پسنددمن از درمان و درد و وصل و هجرانپسندم آنچه را جانان پسندد
بابا طاهر
***
گفته بودی که چرا محو تماشای منیآن چنان مات که حتی مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرودناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
فریدون مشیری
***
آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتیکی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست!؟
“شهریار”
مجموعه شعر عاشقانه از شاعران مختلف
روزگاریست که سودازده روی توامخوابگه نیست مگر خاک سر کوی توام به دو چشم تو که شوریدهتر از بخت من استکه به روی تو من آشفتهتر از موی توام نقد هر عقل که در کیسه پندارم بودکمتر از هیچ برآمد به ترازوی توام همدمی نیست که گوید سخنی پیش منتمحرمی نیست که آرد خبری سوی توام چشم بر هم نزنم گر تو به تیرم بزنی لیک ترسم که بدوزد نظر از روی توام زین سبب خلق جهانند مرید سخنمکه ریاضت کش محراب دو ابروی توام دست موتم نکند میخ سراپرده عمر گر سعادت بزند خیمه به پهلوی توام تو مپندار کز این در به ملامت برومکه گرم تیغ زنی بنده بازوی توام سعدی از پرده عشاق چه خوش میگویدترک من پرده برانداز که هندوی توام
سعدی
شاعر میگه :لا تقسوا علی أنثی إلا فی عناقها…به زن سخت نگیریدمگر به هنگام در آغوش کشیدنش :))
***
شعر عاشقانه کوتاه برای شوهرم
جان دلم…غرور مردانه و این حرفها…بماند برای غریبه ها…!به من که رسیدی…ورد زبانت باشد دوستت دارم…
***
شعر عاشقانه برای همسر مهربانم
بوی شور انگیز باراڹ می دهیبا نگاهت بر دلم جان می دهی
بسکه خوب و مھربان و صادقیبر دلم عشقی فراوان می دهی
خواهشا با قلب تنھایم بمانچون فقط تو بوی انسان می دهی
شعر عاشقانه کوتاه غمگین
قهوه میریزم برایت نیستی آن سوی میزهی شکر میریزم و تلخ است جای خالی ات!
***
شعر عاشقانه کوتاه زیبا و رمانتیک
من سردم و سردم ، تو شرر باش و بسوزانمن دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را
جان را که مه آلود و زمستانی و قطبی ستبا گرمترین پرتو خورشید بیارا
از دیده بر آنم همه را جز تو برانمپاکیزه کنم پیش رخت آینه ها را
من برکه ی آرام وُ تو پوینده نسیمیدریاب ز من لذت تسلیم و رضا را
گر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمدآمد که کند شاد و دهد شور فضا را
هر لحظه که گل بشکفد آن لحظه بهار استفرزانه نکاهد ز خزان ارج و بها را
می خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانمپیش دو جهان عرضه توان کرد کجا را
از باده اگر مستی جاوید بخواهیآن باده منم، جام تنم بر تو گوارا
سیمین بهبهانی
***
بر ما رقم خطا پرستی همه هستبدنامی و عشق و شور و مستی همه هستای دوست چو از میانه مقصود توئیجای گله نیست، چون تو هستی همه هست
« اثیر اخسیکتی »
***
خنده ات طرح لطیفیست که دیدن داردناز معشوق دل آزار خریدن دارد
فارغ از گلّه و گرگ است شبان عاشقچشم سبز تو چو دشتی است! دویدن دارد
شاخه ای از سر دیوار به بیرون جستهبوسه ات میوه ی سرخی است که چیدن دارد
“کاظم بهمنی”
***
شعرهای عاشقانه زیبا و دلنشین جدید
از پشت تریبون دلم عشق چنین گفتمحبوب تو زیباست، قشنگ است، ملیح استاعضای وجودم همه فریاد کشیدنداحسنت صحیح است، صحیح است، صحیح است
ملک الشعرای بهار
***
هزار درد مرا، عاشقانه درمان باشهزار راه مرا، ای یگانه پایان باش
برای آنکه نگویند، جستهایم و نبود،تو آنکه جسته و پیداش کردهام، آن باش!
“حسین منزوی”
***
فکر هایم تکه تکه شده اندتو که نباشیبهانه ایی برای جمع کردنشان ندارمکاش باشیتا فکرهایم بکر و خواستنی باشند
***
درخت پشت پنجره دوستت دارددارد دستهایش را تکان میدهددارد میرقصدتو نیز برخیزبرگهای سبزت را تکان بدهمیوههای شیرینت را فرو بریزبرقص… برقصتا دنیا از تو یاد بگیردزیبا باشد.
«شهاب مقربین»
***
پشت پرچینت اگر بزم، اگر مهمانی ستپشت پرچین من این سو همه اش ویرانیست
انفرادی شده سلول به سلول تنمخود من در خود من در خود من زندانیست
دست های تو کجایند که آزاد شوم؟هیچ جایی به جز آغوش تو دیگر جا نیست
ابرها طرحی از اندام تو را می سازندکه چنین آب و هوای غزلم بارانیست
شعر آنیست که دور لب تو می گرددشاعری لذت خوبیست که در لب خوانیست
دوستت دارم اگر عشق به آن سختی هاستدوستم داشته باش عشق به این آسانیست!
“حسین جنت مکان”
***
شعر عاشقانه کوتاه و اشعار عارفانه عاشقانه زیبا
بیا بیا دلدار من دلدار مندرآ درآ در کار من در کار منتویی تویی گلزار من گلزار منبگو بگو اسرار من اسرار من
***
چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیستتا درد عاشقی نچشد مرد مرد نیست
آغاز عشق یک نظرش با حلاوتستانجام عشق جز غم و جز آه سرد نیست
عشق آتشی ست در دل و آبی ست در دو چشمبا هر که عشق جفت ست زین هر دو فرد نیست
شهدیست با شرنگ و نشاطیست با تعبداروی دردناکست آنرا که درد نیست
آنکس که عشق بازد و جهان بازد و جهانبنمای عاشقی که رخ از عشق زرد نیست
سنایی
***
تو را با قلب و جانم برگزیدموزین نا مردمی ها دل بریدم
به شوق دیدن روی تو ای دوستهزاران غمزه و نازت خریدم
***
شعر عاشقانه نو
مرفین آغوشت رانه هلال احمر داردنه کوچه هاى ناصر خسرو !!و این ..بدترین تجویز شب هاى من است
***
اشعار عاشقانه جدید و زیبا
به صحرا بنگرم صحرا ته وینمبه دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشتنشان روی زیبای ته وینم
***
شعر دلتنگی و جدایی زیبا
امشب دلم از آمدنت سرشار استفانوس به دست کوچه دیدار است
آن گونه تو را در انتظارم که اگراین چشم بخوابد ، آن یکی بیدار است
***
در امتداد هر شبمن هستم و تمامتبا خویشتن نشستندر خویشتن شکستن
“حمید مصدق”
***
بیراهه دور میزند بی تو دلملبخند به زور میزند بی تو دلم
هر وقت که دیر میکنی مثل سه تاردر مایه شور میزند بی تو دلم
احسان افشاری
***
شعر غمگین و عاشقانه زیبا
ببار ای باران، ببار که غم از دلم رفتنی نیستاشک های روی گونه ام دیدنی نیست
ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیستآن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست
ببار ای باران که شعر تلخ جدایی خواندنی نیستغم تلخی که در سینه دارم فراموش شدنی نیست
***
گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشمداروی دردم گر تویی در اوج بیماری خوشم
مولانا
***
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوستچگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست توکه این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویشچه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردیکه من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
محمد علی بهمنی
***
غزل و شعر عاشقانه کوتاه زیبا
ماه اگر بی تو برآید به دو نیمش بزننددولت احمدی و معجزه سبحانی
جلوه بخت تو دل میبرد از شاه و گداچشم بد دور که هم جانی و هم جانانی
حافظ
***
گفتم که پر از عطر بهاری بانوخب حرف بزن گاه گداری بانوگفتی به خدا حرف ندارم آقاگفتم به خدا حرف نداری بانو
بهمن بنیهاشمی
***
شعر انگلیسی عاشقانه زیبا
To my dear HusbandI just want to sayYou made my life completeOn our Wedding DayI Love You
شوهر عزیزم فقط یه چیزی می خواهم بگمتو در روز عروسیزندگی مرا کامل کردیدوستت دارم
***
شعر عاشقانه کوتاه برای ابراز عشق
اگر دریای دل آبی ستتویی فانوس زیبایشاگر آیینه یک دنیاستتویی معنای دنیایش
تو یعنی یک شقایق رابه یک پروانه بخشیدنتو یعنی از سحر تا شببه زیبایی درخشیدن
تو یعنی یک کبوتر راز تنهایی رها کردنخدای آسمان ها رابه آرامی صدا کردن
تو یعنی چتری از احساسبرای قلب بارانیتو یعنی در زمستان هابه فکر پونه افتادن
اگر یک آسمان دل رابه قصد عشق بردارممیان عشق وزیبایی ترا من دوست می دارم
***
هوا خواه توام جانا و میدانم که میدانیکه هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
***
کاش قلبم درد پنهانی نداشتچهره ام هرگز پریشانی نداشت
کاش برگ آخر تقویم عشقخبر از یک روز بارانی نداشت
***
مانند یک بهار مانند یک عبوراز راه می رسی و مرا تازه می کنی
همراه تو هزار عشق از راه می رسدهمراه تو بهاربر دشت خشک سینه من سبز می شود
وقتی تو می رسی، در کوچه های خلوت و تاریک قلب من مهتاب می دمدوقتی تو می رسیای آرزوی گم شده بغض های منمن نیز با تو به عشق می رسم
***
شعر عاشقانه در وصف یار
وقت است که بنشینی و گیسو بگشاییتا با تو بگویم غم شبهای جداییهوشنگ ابتهاج
***
تو چه دانی که چه ها کرد فراقت با من؟داند این آنکه ازین غم بود او را قدری
غم هجران تو ای دوست، چنان کرد مراکه ببینی نشناسی که منم یا دگری؟
“عراقی”
***
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذریبار دوم ز بار نخستین نکوتری!
“سعدی شیرازی”